به یاد دارم زمانی، در اواخر دولت آقای هاشمی، وزارت ارشاد، از مجموع مطالبی که مقامات آمریکایی درباره ایران در رسانههایشان مطرح کرده بودند، گزارشی آماری تهیه کرد...
برای ارتقای «نظام سلامت اداری کشور» باید سه نکته را در نظر داشت: یک. نظام اداری باید بر اساس قانون و ضابطه باشد؛ دو. در اجرای قانون باید انضباط را رعایت کرد؛ سه...
به نظر من انقلاب را باید با محتواي انقلاب سنجيد و وزن داد؛ محتوي انقلاب ما به دليل خلوص، غنا، عمق، آرمانخواهي و فطری بودن دستورالعملها، ظرفيتی همسان با انقلاب الهی انبيا دارد.
همکاران من در سازمان بازرسی، همواره، حساسیت اوضاع اقتصادی کشور را گوشزد کرده، با تهیه گزارشهای مفصل در موضوع نظام پولی و بانکی، رخدادهای امروز را هشدار داده بودند.
دریافتهام که در دولت و بسیاری از دستگاهها تحمل نظارت بسیار کم است؛ کشمکشهای اخیر میان قوای مقننه و مجریه، نتیجه همین مقاومت در برابر نظارتپذیری و قانونمداری بود.
یکی از مهم ترین رویکردهای من در دوره وزارت کشور، خواستهای فرهنگی من بود. این «خواست فرهنگی» را در دو مفهوم «قانون» و «اخلاق» خلاصه می کنم.
رئیس جمهور به من گفت:«از وزارت استعفا بده!». پاسخ دادم:« اگر با میل خود استعفا دهم، شأن و آبروی مدیریتی من از میان می رود. برای من بد است. آیا نخواهند گفت پورمحمدی به دلیل ناموفق بودن از کار کناره گرفته است؟ در حالی که خود را موفق می دانم»...
من هاضمه انقلاب اسلامی را بسیار قوي ميدانم. دوم خرداد، نمود بارز جامعیت و سعه صدر انقلاب بود. تجربههای متنوع حاکمیتی در این هاضمه قوی، در هر حال، مثبت است و آثار منفی چندانی بر جای نمیگذارد.
بهمن ماه 1360 از بندر عباس به قم بازگشتم؛ به «آشیانه آل محمد (ص)»؛ به سرزمینی که نوای «قال الباقر» و «قال الصادق» از لابلای کاشی ها و مقرنس های حرم کریمه اهل بیت (ع) در گوش جانم بود. برگشتم به جغرافیایی که نه جغرافیا که تاریخ بود.
در سن 20 سالگی دادستان انقلاب در مسجد سليمان شدم؛ آن روزها من فقط دادستان شهر نبودم، بلکه با همه مسائل شهري درگیر بودم. چارهاي هم نبود. جز این اگر بود، كار پيش نميرفت.