من هاضمه انقلاب اسلامی
را بسیار قوي ميدانم. دوم خرداد، نمود بارز جامعیت و سعه صدر انقلاب بود.
تجربههای متنوع حاکمیتی در این هاضمه قوی، در هر حال، مثبت است و آثار منفی
چندانی بر جای نمیگذارد.
مقصودم از «آثار منفی»، طیف گستردهای از پیامدهای
فرهنگی و اجتماعی و البته سیاسی است. جریان دوم خراد ـ که اگر بخواهم از عنوان
«اصلاحات» برای معرفی آن استفاده کنم، بهتر می بینم از ترکیب «اصلاحات نصفه و
نیمه» استفاده کنم ـ وضعیتی را به وجود آورد که موجب طرح ایدههایی شد که
همچنان در حد «طرح» باقی ماندند؛ چرا؟ چون مفاهیمی مثل «جامعه مدنی»، حتی از سوی
نخبگان معتقد به آن، بخوبی تبیین و به برنامه تبدیل نشد.،
ثانیاً فضای دوم
خردادی، برخی نگرش های دینی انقلاب ما را دست کم موقتاً به حاشیه و اغما برد. اما
مهم ترین آسیب قرارگرفتن در این فضا، از جهت نسبتش با خود من، منزوی شدن ناخواسته
بود. سایه سنگین بی اعتمادی و تردید، روی فعالیتهای وزارت اطلاعات، مربوط به همین
دوره بود.
همیشه فکر می کنم دوم خرداد خيليها را از خواب بيدار كرد؛ برخي ضعفها و نیز قوتها را نشان داد و نگرانیهای ما در حوزهها ییمانند انتفاع سياسي، فضاي رسانهاي، اتكا به رأي مردم و تعامل با افكار عمومي را برطرف کرد.
من
هیچ وقت نتوانسته ام پديده دوم خرداد را طيفی كاملاً بهم پيوسته، منسجم و با
ساختار و ذهنيت واحد ببينم. يك سر آن، كساني بودند كه نه به دوم خردادی ها اعتقاد
داشتند و نه به گروه مقابل، بلكه با اساس انقلاب ستيز داشتند و در پی بهره برداری
از اين تعارض بودند، و سر دیگر، اصلاح صلبان بی برنامه ای بودند که البته اصل
انقلاب را پاس می داشتند. من همیشه
به اين تفاوت توجه کرده ام و توجه داده
ام.
انتهای پیام/